گروه فرهنگی «وطن روز»
ترانه در ادبیات امروز ایران یعنی: «گونه ای شعر که برای اجرای موسیقایی سروده می شود، در این میان کلام و آهنگ می توانند هر یک بر دیگری تقدم داشته باشند و یا به طور هم زمان آفریده شوند.»
اما تعریفِ آن در نگاهِ پیشکسوتانِ عرصه ترانه بسیار متفاوت است به طوری که شهیار قنبری از نگاهِ خود در مقدمهِ کتاب «دریا در من» ترانه را این چنین تعریف می کند: ترانه یعنی: شکار زمان های از دست رفته، با ترانه ست که خود را به دیروز و امروز و همیشهی جهان سنجاق می زنی. ترانه کمی اکسیژن به خانه ات می آورد. ترانه یعنی: آرشیوِ خاطره ها. ترانه یعنی: تقویم، روزشمار و بغض شمارِ سرزمین ها. ترانه یعنی: حافظهی ما!
اما ترانه از نگاه مردم، متفاوت تر از آن چیزی ست که هم در تعریف علمیِ آن به کار می رود و هم در تعریفِ تجربیِ آن توسط فعالین این عرصه تعریف می شود؛ ترانه از نگاه مردم به طور کلی به کلامِ توام با ملودی و ریتم خلاصه می شود که با تعریف علمی و تجربی آن فاصله ای بسیار دارد و ماندگاری آن در اذهان عام به عواملی همچون ذائقه شنیداری و حافظه تاریخی-فرهنگی باز می گردد.
ترانه در چهار دهه اخیر (پس از انقلاب اسلامی) و با توجه به شرایط و دگرگونی های اجتماعی، سیر صعودی-نزولی بسیاری را در تمام حوزه های موسیقی ایران به خود دیده و تجربه کرده است؛ اما این سیر نزولی در دهه ۷۰ و با حیاتِ مجددِ موسیقی پاپ، رنگ بیشتری به خود می گیرد و به عقیدهِ نگارنده در دهه ۸۰ سیر تمام نزولی خود را تجربه می کند، به طوری که پس از گذشت چهار دهه و با توجه به پیشرفتِ علومِ زبان شناسی کمتر شاهد آثار قابل توجهی نسبت به وضعیتِ مشابه در پیش از انقلاب هستیم و همچنان در بحثِ ماندگاری نیز متاسفانه کمتر شاهدِ این موضوع در عرصه موسیقی با کلام بوده ایم. این موضوع نه تنها موضوع امروز و دیروز نبوده بلکه در تمام ادوار تاریخی این چهار دهه نیز، توسطِ بسیاری از کارشناسان و پژوهشگران مورد بررسی قرار گرفته است، اما همچنان به نظرِ جامع و واحدی در این خصوص نرسیده ایم، اما امیدواریم که در این سلسله مطالب با عنوان «بررسی وضعیت ترانه امروز، نسبت به وضعیت مشابهِ در پیش از انقلاب» بتوانیم با در نظر گرفتن معضلات اجتماعی-فرهنگی به بررسی مشکلات این حوزه پرداخته و یا لااقل به پاسخی مشخص در خصوص «چرایی» این رکود هنری دست یابیم.
سعید کریمی، نویسنده، ترانهسرا و از پژوهشگران برجسته موسیقی ایران است که در سال ۱۳۵۷ در همدان متولد شده است. کریمی فعالیت مطبوعاتی را از سال ۱۳۷۶ و با روزنامه های ابرار، پیام آزادی، صبح امروز، آفتاب امروز و …. در حوزه پژوهش و نقد موسیقی ایران آغاز کرده است و از سال ۱۳۷۹ به صورت حرفه ای به ترانه سرائی پرداخته است. وی علاوه بر آن که در حوزه ترانه به صورت مداوم فعالیت و حضور داشته است، در حوزه آهنگسازی نیز از همان ایام شروع به فعالیت کرده است و با بزرگانی همچون مجتبی میرزاده، شهیار فریوسفی و … همکاری داشته است.
سعید کریمی هشت عنوان کتاب در حوزه ترانه، داستان و موسیقی دارد که می توان مهمترین آثار پژوهشی وی را کتب «پاپنامه، پژوهشی مفصل در آلبومهای موسیقی» و «مبانی ترانهسرایی» نامید و همچنین آخرین اثر وی کتاب «جریان شناسی موسیقی مردم پسند ایران» است که در نوبت انتشار است.
«وطن امروز» گفتوگویی با سعید کریمی در خصوص وضعیت ترانه و موسیقی امروز نسبت به وضعیت مشابه در پیش از انقلاب اسلامی داشته که در ادامه می خوانید.
* با توجه به ممنوعیت موسیقی پاپ از ابتدای انقلاب اسلامی تا اواسط دهه ۷۰ و حیاتِ مجدد موسیقی پاپ در ایران، وضعیت ترانه و موسیقی ایران را در این دوره گذار چگونه ارزیابی می کنید؟
اوضاع که به شدت آشفته و به همریخته است، پس از گذشت چهار دهه، هنوز نهادهای دولتی و قانونی موسیقی را به رسمیت نشناختهاند و به شکل کجدار و مریز با آن کنار آمدهاند، بماند که بسیاری جاها با آن کنار هم نیامدهاند و موسیقی را ممنوع میدانند.
وضعیت تجاری موسیقی هم فاصلهی بسیاری تا استانداردهای لازم برای یک «صنعتفرهنگ» دارد و بیشتر سفرهای است که عدهی معدودی دور آن نشستهاند و همه سودها به آنها میرسد و بقیه تقریباً تماشاگرند. خبری از شرکتها و تهیهکنندههای واقعی در موسیقی نیست، همه چیز به سمت استفاده یا بهتر است بگویم: سوءاستفادههای موقت از فرصتهای به دست آمده است. درباره آموزش هم که وضعیت اسفبارتر است، آموزش و پرورش و نهادهای آموزشی هیچ علاقهای به آموزش موسیقی و تربیت نسل جوان و آیندهساز ندارند و وضعیت صداوسیما هم که نیازی به توضیح ندارد.
*ترانه و موسیقی حال حاضر در مقایسه با پیش از انقلاب به نظر شما آیا در مسیر صعودی قرار گرفته یا وضعیت نزولی را تجربه می کند؟ و چرا؟
قاعدتاً صعودی در کار نبوده، به همان دلایلی که در پاسخ به پرسش پیشین گفتم. هنگامی که آموزش همگانی را از موسیقی که زیربنای فرهنگ است دریغ کردهایم، چرا از پسرفت فرهنگی کشور تعجب میکنیم؟ بعضی با ناسزا گفتن به فلان خواننده جوان یا استهزای فلان ترانه روز سعی دارند تا تقصیرها را گردن نسل امروز بدانند. من قصد دفاع از هیچ ترانه ضعیفی را ندارم و موافقم که بخش زیادی از ترانههای روز ما از هر حیث فاقد کیفیتاند. ولی بیایید نگاه خود را گسترده کنیم، آن گاه از همین نصفهنیمه حیاتی که موسیقی دارد تعجب خواهیم کرد. برخوردهای چند دهه گذشته به کنار، همین امروز شاهد اتفاقات و اخباری در مقابله با موسیقی هستیم که جای افسوس دارد. هر چقدر هم که افراد مختلف در جایگاههای متفاوت فریاد اعتراض برمیآورند، گوش شنوایی تا این لحظه یافت نشده که نشده. برای نمونه وزارت ارشاد متولی قانونی موسیقی ماست، جدا از اشکالات فراوان به ممیزی ارشاد، این نهاد حتی توان دفاع از مجوزهای خود را ندارد و نهادها و اشخاص دیگر برای آن تصمیم میگیرند و ناگفته پیداست که این تصمیمها همه بازدارنده است.
*با توجه به پیشرفت هر روزه انسان در تمام زمینه های علمی، پژوهشی و…. آیا به نظر شما زبان و ادبیات فارسی و مشخصاً مبحث «ترانه» پس از انقلاب اسلامی پیشرفت قابل توجهی را تجربه کرده است یا خیر؟ و چرا؟
نمیشود گفت ما اصلاً در ترانه پیشرفت نکردهایم، چهرههای تازهای ظهور کردهاند، آثار تازهای خلق شده که درخور تأملاند و حتی جریان و شبهجریانهای تازهای هم به وجود آمده است. به رغم انتقادات به موسیقی چند دهه اخیر، نمیتوان منکر اتفاقات تازه شد، هر چند بیشتر آثار ناامیدکننده باشد.
* برگزاری کارگاه های ترانه در شرایط فعلی تا چه اندازه می تواند موثر واقع شود؟
درباره کارگاه ترانه نظرم مثبت است، چون خودم چندین سال است که کارگاه ترانه دارم. ترانهسرایان مختلف هر کدام با توجه به نگاه و بضاعتی که دارند میکوشند تا تجربیات خود را به نسل جوان و جویای آموزش انتقال دهند. من این انتقال تجربیات را به فال نیک میگیرم و اعتقاد دارم بالاخره خروجی این کارگاهها به مرور در موسیقی ما دیده خواهد شد. مقوله آموزش و نقد ترانه اتفاقی تازه است که نسلهای پیشین به هر دلیل از آن غفلت کرده بودند.
استفاده از خبر با ذکر منبع بلامانع است