گروه فرهنگی- محمد عرفان رفیعی
جز از راه خواندن کتاب، راهی برای پی بردن به تجربیات و دانشهای مطروحه در کتابها وجود ندارد. این روزها که مصادف است با هفته کتاب و کتابخوانی، خبرنگار «وطن روز» به سراغ یکی از نویسنده گان حوزه دفاع مقدس رفته است تا نظر وی درباره اهمیت کتاب و کتابخوانی را جویا شود.
محمد مسعود کیایی نویسنده و داستان نویس متولد سال ۱۳۳۸ در سر پل زهاب است. وی فعالیت ادبی خود را از سال ۱۳۶۳ آغاز و تا کنون بیش از ۲۵ کتاب در حوزه دفاع مقدس و انقلاب اسلامی منتشر کرده و از سوی بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس مورد تقدیر قرار گرفته است.
کیایی به خبرنگار «وطن روز» در خصوص ضرورت کتاب و کتابخوانی گفت: روزگاری انتشار و نشر تجربه و دانش از طریق نقل و رو در رو صورت می گرفت، اما با پیدایش خط، انتقال تجربه و دانش به نوشتن هم واگذار شد، تا اینکه به تدریج و با اختراع وسایل ارتباط جمعی نوع انتقال باز هم دگرگون شد و به اشکال امروزی مانند نشر کتاب و دستگاهها و صفحات مجازی رسید.
امروزه همچنان کتاب و نوشتن، شکل مسلط انتقال تجربیات و دانش است و اهمیت خود را از دست نداده است. ازین رو انسان برای آشنایی با علوم و هنر و حتی نتایج علوم در قالب فنآوری، به کتاب نیازمند است تا از کهنترین و نوترین دانستهها مطلع شود. کتاب به مثابهی شکلی از اسلوب انتقال دانستههای بشری، همچنان مورد نیاز است و طریق آگاهی از موارد مطروحه در کتب، با خواندن آنها میسر میشود.
جز از راه خواندن کتاب، راهی برای پی بردن به تجربیات و دانشهای مطروحه در کتابها وجود ندارد. حتی کتب صوتی شده را کسانی باید بخوانند تا قابل استفاده شوند.
محمد مسعود کیایی، در ادامه و در خصوص کاهش سرانه مطالعه در کشور خاطر نشان کرد: برخی عادات، پیشینه دیرینی دارند و امر جدیدی نیست. کم توجهی به کتاب و کتابخوانی در ایران نیز دارای پیشینه ای تاریخی است. تنها در دورههایی که جنبشهای اجتماعی و سیاسی در اوج بودهاند مردم ایران به کتاب و امثال آن (روزنامه و … ) گرایش زیادی نشان میدادند. مانند سالهای انقلاب مشروطه، سالهای تلاش برای راندن استعمار انگلیس و ملی کردن صنعت نفت و سالهای انقلاب که به سرنگونی حکومت پهلوی، توجهی وجود داشت، مردم به کتاب و روزنامه گرایش بیشتری نشان میدادند؛ اما با فروکش کردن این عطش و علایق، میل به کتاب و … و کتابخوانی، سیر نزولی در پیش میگرفت.
به عبارتی در ایران، همپا با شدت علایق اجتماعی و سیاسی، کتابخوانی شدت میگرفت و بعد فرو مینشست که این موضوع از منظر تاریخی در تمام ادوار قابل بررسی ست.
این نویسنده در ادامه به نقش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در ترویج فرهنگ مطالعه اشاره کرد و گفت: هرگز در ایران هیچ کس علیه کتاب اقدامی نکرده است و در افواه مردم بی توجهی بوده مثل دیوانه خواندن کسانی که کتاب میخوانند یا پریشانخاطر شمردن کتابخوانها نزد مردم، ولی هرگز نهادهای دولتی یا حکومتی و ادارات و …. علیه کتاب و کتابخوانی نوشتاری نداشتهاند و در ظاهر همواره مشوق نیز بودهاند. وزارت ارشاد نیز ازین قاعده مستثنی نبوده و ظاهراً تلاش مستمری برای ترویج کتاب داشته است. اما آنچه عملاً، سوای شعایر، مشاهده شده تمایز و تبعیض بوده، مثل صرف بودجه برای جاهایی یا کسانی و سکوت و نادیده گرفتن بدنه های اصلی نشر و یا سیاستهای غیر متمرکز و غیر یکسان در امر ممیزی. کارشناسان ادارهی ممیزی ارشاد متاسفانه تا جایی که بنده مشاهده کرده ام و تجربه دارم متنوع و شخصی نظر میدهند، که در امر کتاب و کتابخوانی تاثیر ندارد بلکه در کار نویسنده موثر است.
وی افزود: مثال شفافی میزنم، چندین جلد کتاب منتشر شده دارم، سابقه نداشته حتی یکبار اداره ارشاد استان کرمانشاه، مرا تشویق کرده باشد یا تسهیلاتی داده باشد، در حالی که مطلع هستم به اشخاصی وام داده، یارانه داده یا از کتابهایشان خریده که متاسفانه چندان در سطح کیفی و جایگاه بالائی قرار ندارند. یا به طور مثال عرض می کنم که مدتی قبل هشتاد جلد کتاب تقدیم کردهام به ارشاد اما وجه سی جلد آن را پرداختند که این موضوع چیزی جز سرخورده گی برای نویسنده در بر ندارد. زیرا واضح است که نه تنها حمایت نشدم بلکه فقط نصف بهای کتابها را پرداخته اند و این چیزی جز ضرر برای نویسنده یا ناشر در بر ندارد. ازین رو جا دارد بگویم با اتفاقات پیش آمده سه مجموعه داستانهای منتشرهام را در سالهای اخیر، به ارشاد کرمانشاه ارائه ندادهام تا لااقل دیگر از لحاظ روحی مورد آسیب قرار نگیرم.
در حال حاضر حدود بیست و پنج جلد از رمانها و پژوهشهای ادبیام در گنجهاند، در حالیکه روزی حداقل تا ده ساعت کار میکنم، مردی شصت و یک سالهام و نصیبم از نوشتن کتاب، حتی به اندازهی تقریر نیز نبوده و شاهدم که کسانی با نوشتههایی در حد و حدود انشاهای دبیرستانی، برایشان بزرگداشت و ... برگزار میشود و خودشان را زحمت ندادهاند کاووش کنند و کسی را که از روی کتب دیگران نوشته ستایش نکنند و کتابش را خریداری نکنند. در واقع، درد ، در تمایز و تبعیض است.
کیایی در بخشی از صحبت های خود به موضوع فضای مجازی و نقش آن در کاهش سرانه ی مطالعه در کشور اشاره کرد و گفت: بنده نیز از شبکههای مجازی برای ارتباط و … استفاده میکنم و این اطمینان را حاصل کرده ام که شبکههای مجازی در روند مطالعه عمومی تاثیر گذار واقع شده اند و جوانان را آسانخواه و سهلگیر و حاضری خور بار آورده اند و میآورند؛ تا جایی که حتی برخی متنهایی را از گوگل، ویکی پدیا و ویکی گفتاورد درمیکشند، به هم میچسبانند و با نام خود چاپ میکنند که از این منظر نباید از نقش مخرب فضای مجازی غافل شد. اما به عقیده بنده لازم است اداره ممیزی وزارت فرهنگ و ارشاد نیز به این مسئله ورود کند و به این عمل غیر اخلاقی توجه نشان دهد و به چنین کتبی مجوز ندهد. فهم و کشف چنین سرقتهایی بسیار ساده است.
محمد مسعود کیایی در ادامه به راه کارهایی در خصوص برون رفت از شرایط فعلی سرانه مطالعه اشاره کرد و گفت: تبلیغات از طریق رسانههای رسمی و اداراتی چون ارشاد، تلویزیون و حتی سینما و ….میتواند برای ترویج کتابخوانی بسیار خوب و موثر باشد. اگر تلاش نهادهای دیگر را اضافه کنم که وضع عالی تر نیز می شود. متاسفانه اینگونه حمایت ها از جانب مراجع تصمیم گیرنده، این سال ها با سیر نزولی که در پیش گرفته باعث شده تا مردم به کتاب خواندن علاقه شان کمتر شود.
خواندن کتب اشعار برخی نامداران، نشانهی کتابخوانی نیست و باید گفت بیشتر جنبه تفنن و تفریح دارد. سرانهی خرید روزنامه تقریباً نزدیک به صفر است و اگر قوانین اجباری برای درج آگهیهای حصر وراثت، فوت، مناقصات، مزایدهها و ضرورت چاپ برخی اخبار نباشد و خرید هایی برای خبر از آنها در میان نباشد تقریباً و تحقیقاً می توان گفت روزنامهخوانی در ایران صفر است. اینکه ده نفر شاعر و نویسنده، شعر و داستان خودشان را بخواهند بخوانند و به سراغ دکه های روزنامه فروشی بروند که سرانهی مطالعهی روزنامه نیست و امیدوارم اوضاع در آینده متفاوت تر شود.
محمد مسعود کیایی نویسنده پیشکسوت و راوی حماسه های هشت سال دفاع مقدس در پایان صحبت های خود گفت: مایلم با کارشناس یا مسئولی از وزارت ارشاد یا دیگر مسئولان فرهنگی کشور ملاقات کنم تا برخی از پرسشهای بنده بی پاسخ نماند. آیا مرا که حدود چهل سال با ایثار میخوانم و مینویسم، میشناسند؟ وقتی می گویم «من» به طور کلی منظور شخص محمد مسعود کیایی نیست، بلکه جامعه بزرگ فرهنگی کشور را در بر می گیرد.
آیا میدانند بیست و هشت داستان راجع به تجاوز دولت بعثی عراق به این انقلاب و این سرزمین نوشته و خودم چاپ کردهام و حتی حمایت نشدهام؟ آیا میدانند تنها کسی هستم که در سالهای اخیر داستان بلند راجع به بخشش و صلحدوستی پیامبر اکرم (ص) نوشتهام و حمایت نشدهام. در مقابل هجمه اروپائیان به پیامبر محبت، چرا داستان بلند و حرفهای مرا حمایت نکردهاند؟ من که برای خودم چیزی نخواستهام، سخنم این است که چرا از کتاب ادبی داستانی با نثر شاعرانه، راجع به بخشایش و صلحدوستی پیامبر (ص) حمایت نشده اما در مقابل آثار فاقد ارزش هنری یا ادبی بسیاری دیده ام که حمایت شده اند. امیدوارم که روزی تمام این مشکلات رفع شود و هنرمندان واقعی جایگاه در خور شان و منزلت خود را به دست آورند.
استفاده از خبر با ذکر منبع بلامانع است