شما اینجا هستید

تحلیل خبری » در میان نقش‌ها

گروه فرهنگی- محمد مسعود کیایی

از آخرین داستانی که ویرجینیا وولف ( ۱۸۸۲ – ۱۹۴۱) در سال ۱۳۱۹ نوشته است قریب به هشتاد سال سپری شده، با این وجود، این داستان در سال ۱۳۹۲ توسط خانم الهه مرعشی به زبان فارسی ترجمه شده‌‌ است؛ رمان «در میان نقش‌ها.» او این رمان را در فوریه‌ی ۱۹۴۱ به پایان رساند و حدود یک ماه بعد، در ماه مارس همان سال خودکشی کرد. به دلایلی که در پی خواهد آمد توجه به آخرین اثر این رمان‌نویس مدرن ضروری است.
نظریه‌ی نسبیت خاص و عام آلبرت انیشتین، دید مطلق‌گرایانه به هستی و زمان را تغییر داد و نظرات زیگموند فروید راجع به روان آدمی – سوا از ایده‌هایی که به غریزه و موضوعات جنسی ربط دارد – انسان را با کارکرد ذهن و خاطرات و با گذشته‌ی شاید فراموش شده‌ی خود، آشنا کرد. ویرجینیا وولف از داستان‌نویسانی است که در امر توجه به نظریات یاد شده و در ورود آن‌ها به داستان‌نویسی پیشتاز بود. او نگاه خطی به زمان را دگرگون و پس و پیش آمدن‌های ذهن را به جهان داستانی وارد کرد. از آن پس شخصیت‌های داستانی وی در دل رویدادهایی که درگیرش می‌‌شدند ماجراها و شخصیت‌هایی را از زمان گذشته به خاطر می‌آوردند که در افعال و اندیشه‌های کنونی آنها نقش داشت و خواه ناخواه «در میان نقش‌ها» می‌افتادند.
داستا‌ن‌نویس با کارکرد ذهن آشنا شده بود و مطلق‌گرایانه به هستی نمی‌نگریست و شخصیت‌ها در هر آن، چیزهایی از گذشته را به خاطر می‌آوردند و در نظر مجسم می‌کردند و نویسنده با طرز داستان‌پردازیی که لازم می‌دانست، روایت داستانی را در مسیر دلخواه خود پیش می‌برد.
ازین کشفیات علمی قریب یک‌صد سال می‌گذرد و هم‌پای آن در هنر نیز بازتاب یافته است؛ با وجود این هم‌چنان طریقی نو و مورد توجه به شمار می‌رود. این دانسته‌ها، وسعت جهان هستی و زمان را به تبع انبساط کائنات خاطر نشان کرد و بسی تواسع خطور داد که فرصت‌های زیادی را مصروف خود خواهد کرد. از این لحاظ عنایت به داستان‌‌هایی که پیرو نسبیت و روان‌کاوی نوشته شده‌اند کهنه نشده و هنوز نوشتن در این مدارها و دامنه‌ها نو هستند. ویرجینیا وولف در خانواده‌ای ادیب و روشنفکر به دنیا آمد. اساس دانش ادبی و هنری وی از طریق خودآموزی و با استفاده از کتاب‌خانه‌ی بزرگ پدرش بود؛ و خیلی زود به سبب برادرش توبی به حلقه‌ی هنرمندان، منتقدین، فلاسفه و اقتصاددانان فارغ‌التحصیل از دانشگاه کمبریج وارد شد. این حلقه به نام «بلومزبِری» که نام محله‌ای در لندن بود شناخته و معروف شد. دنیای هنری ادبی بلومزبری اندیشه‌ی ویرجینیا را شکل و هدایت کرد. او با تکیه به مطالعات بسیار و دقیق، به نوشتن نقد و معرفی کتاب برای نشریات شهیر لندن پرداخت و در این کار کوشایی بسیار بروز داد. در سال ۱۹۱۲ با لِنرِد وولف از دوستان برادرش ازدواج و با همکاری او انتشاراتی «هوگارت» را راه انداختند. اغلب آثار ویرجینیا وولف در همین انتشاراتی چاپ و منتشر شد. نوشتن «در میان نقش‌ها» از سال ۱۹۳۸ آغاز شد و در ۱۹۴۱ به پایان رسید. موضوع داستان تاریخ انگلستان، در لفافه و با زبانی نمادین از عهد ورود وایکینگ‌ها به جزیره انگلستان تا ۱۹۳۹ میلادی است.
مضمون داستان شرح رویدادهایی ا‌ست با نگاهی انتقادی و مرثیه‌گونه‌ بر دردهایی که اروپا حامل آن‌ها شد، مانند سیطره‌ی فاشیست‌ها در ایتالیا، نازی‌ها بر آلمان و اتریش و پیروزی فالانژیست‌ها بر جمهوری اسپانیا که در دهه چهل میلادی اتفاق افتاد. اگرچه به این رویدادهای پر از مخاطره اشاره‌ی مستقیم نشده و در لفافه‌اند: «… این قطرات اشک‌های همه‌ی انسان‌ها بود؛ اشک همه‌ی آدم‌ها که داشتند برای کل بشر گریه می‌کردند. … این صدا برای آلام تمامی‌ناپذیر بشر گریسته و اشک ریخته بود. …» (وولف، ۱۸۷ )
اسلوب زبانی ویرجینیا در این داستان نمادین و بیانش استعاره‌ای و کنایی است. هرچند پایه‌ی هنر داستان‌نویسی بر مجاز مرسل است ولی این داستان بیشتر بر استعاره – علاقه به شباهت – و کنایه استوار است. هم‌چنین از صنعت بدیعی تلمیح زیاد استفاده کرده است؛ حوادث تاریخی و شخصیت‌های آثار ادبی انگلیسی.
اگر ویرجینیا وولف را در برخی ار رمان‌هایش چون «اُرلاندو» و «خانم دالاوی» نویسنده‌ای متفنن و در بند قالب دریافتم که امر اسلوب برایش مهم‌تر از مضمون بوده است در رمان «در میان پرده‌های نمایش» ( در میان نقش‌ها )، دغدغه‌مند است و لااقل به تاریخ کشورش توجه نشان می‌دهد. شاید بیم از تجاوز نظامی آلمان نازی – عین بلایی که بر سر فرانسه آمد – او را هراساند و موجب شد اثری بیافریند که درصدد برآید، خاطرات جمعی کشورش را در بستر تاریخ زنده نگه‌دارد.
میزان نگرانی وی از پیش‌روی نازی‌ها در این تصمیم مشهود است: «به خوبی از خطری که کشورش را تهدید می‌کرد آگاه بود و با لنرد قرار گذاشته بود که در صورت حمله‌ی آلمان خودکشی کنند.» ( لیمن، ۱۳۳ )
رویداد؛ ماجرای اجرای نمایشی در ملکی قدیمی است در مجاورت روستایی در فضای باز، در کناره‌ی درختان باغ و چمن‌کاری‌ها. بازیگران از خدمه‌های ملک و دیگر ساکنان روستا هستند. تاریخ انگلستان، تنگاتنگ با رفتارها و کشمکش‌های درونی شرکت‌کنندگان در نمایش، توأمان رویدادها را شکل می‌دهند. در میان‌پرده‌ها، که فراغتی ا‌ست؛ رفتارهای بیرونی و درونی شخصیت‌ها بازتاب یافته‌اند.
دیدگاه روایت از نگاه دانای کل نامحدود است. هر آن‌چه در بیرون و درون شخصیت‌ها می‌گذرد؛ بدان‌سان که نویسنده لازم دانسته، بیان می‌شوند.
شخصیت‌ها؛ اصلی‌ترین شخصیت داستان، ایزا، عروس خانواده‌ی آلیور است؛ ‌عاشق‌پیشه و شاعرمسلک. او شیفته‌ی روبرت هینز، مالک مزرعه‌ی همسایه است و در تصور خود، بودن با او را به شکل قوهایی همراه تجسم می‌کند. بعد از او می‌توان از دوشیزه لاتروپ نام برد که کارگردان و نگارنده‌ی متن نمایشی ا‌ست که در ملک آقای آلیور اجرا می‌شود.
به نظر می‌رسد ویرجینیا وولف در جلد این نویسنده رفته است و تمامی احساساتش را از زبان او بیان می‌کند، حتی حس شکستی را که بعد از نوشتن این رمان بر وی مستولی شده بود بر زبان لاتروپ می‌گذارد. او بعد از پایان نمایش: «غُرغُرکنان نالید: یک شکست تمام عیار.» ( وولف، ۲۱۶ ) و «کلمات از زبانش می‌گریخت. واژه‌ها نمی‌آمدند.» ( وولف، ۲۱۷ ) جایلز آلیور شوهر ایزا، دلال سهام است و عاشق کام‌جویی از خانم مَنرِزا از مهمانان است. اخبار جنگ او را نگران کرده‌اند. دو شخصیت فرعی داستان خانم سوئیتین، خواهر آقای آلیور و ویلیام داج همراه خانم مَنرِزا هستند. کرونوتوپ زمان – مکانی؛ همه‌ی داستان در روزی تابستانی از سال ۱۹۳۹ در یک مکان رخ می‌دهد؛ روی چمن‌ها و در فضای باز میان باغ خانواده‌ی آلیور. به علاوه‌ی صحنه‌ی پذیرایی و گفت‌و‌گویی در انبار غله‌ی ملک و در تالار پذیرایی خانه، در شب پیش از روز نمایش و شب اجرا.
داستان «خانم دالاوی» ویرجینیا وولف نیز از حیث زمان در همین حد است و در یک روز اتفاق می‌افتد؛ روزی که خانم دالاوی مهمانی برگزار می‌کند. امّا در چند مکان مثل خانه و پارک و خیابان‌ها.
زبان داستان؛ آن‌ها که آثار ویرجینیا را به زبان اصلی‌اش، انگلیسی، خوانده‌اند زبانش را شاعرانه دانسته‌اند یا دقیق‌تر بگویم مانند شعر. تا حدی که بر مضمون نیز اثر گذارده است. او خواهان خلق داستان شاعرانه بود و در این زمینه در تکاپو. امّا آن‌چه خواننده در متن فارسی می‌بیند این است که در ساختار داستانی، شاعرانگی وجود ندارد. هرچند تلاش او ستودنی ا‌ست، اما به نتیجه نرسیده و تنها شیر بی یال و دم و اشکمی مثل «شعر سپید» است در قیاس با برخی آثار داستانی در زبان فارسی که هم شاعرانگی در ساحت زبان و هم در داستان‌پردازی دارند.
ویرجینیا وولف با مرگ مادرش در ۱۸۹۵ به بیماری عصبی دچار و این آغاز اختلال روانی در او شد که تا پایان عمر با آن دست به گریبان بود. مرگ ناخواهری، درگذشت پدر و برادرش توبی و مرگ خواهرزاده‌اش جولین بل، که به بریگاد بین‌المللی دفاع از انقلاب اسپانیا پیوست و در جنگ داخلی در آن‌جا کشته شد؛ همگی دست در دست هم ضربات خردکننده‌ای بودند که دمادم او را به افسردگی می‌کشاندند و مکرر دچار تپش قلب و بی‌قراری می‌شد. بی اشتهایی نیز سراغش می‌آمد، تنش را می‌فرسود و رنج و اضطراب جانش را می‌خورد. به سبب همین دردها، میل به خودکشی رهایش نمی‌کرد و نهایتاً سرطان، اختاپوس فرجامین جان و تنش شد و او را به انتحار سوق داد: «نقشه‌ای را عملی کرد که مدت‌های طولانی برای مقابله با چنین بحرانی در ذهن آماده کرده بود. برای لِنرِد و خواهرش وَنِسا نامه‌های خداحافظی نوشت. جیب‌هایش را پر از سنگ کرد؛ به رودخانه‌ی اوز قدم گذاشت و خودش را غرق کرد. پیکرش تا سه هفته پیدا نشد.» ( لِیمن، ۱۳۸ ) و این حدود یک ماه پس از اتمام رمان «در میان نقش‌ها» اتفاق افتاد. او آخرین نقش را، خودخواسته اجرا کرد.

منابع:
وولف، ویرجینیا. در میان نقش‌ها. ترجمه‌ی الهه مرعشی. انتشارات فرهنگ جاوید. چاپ اوّل. ۱۳۹۲
لِیمن، جان. ویرجینیا وولف. ترجمه‌ی احمد کسایی‌پور. انتشارات هرمس. چاپ اوّل. ۱۳۹۰

 

استفاده از خبر با ذکر منبع بلامانع است

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

پایگاه خبری، تحلیلی وطن آزاد