شما اینجا هستید

تحلیل خبری » دیگو در قاب جادویی

گروه فرهنگی- محمد عرفان رفیعی

دیه‌گو آرماندو مارادونا اسطوره فوتبال آرژانتینی که در روز ۵ آذر ماه ۱۳۹۹ بر اثر حمله قلبی در سن ۶۰ سالگی درگذشت، برای بسیاری از فوتبال دوستان علاوه بر مستطیل سبز، در قاب جادویی تلویزیون و پرده نقره ای سینما نیز سوژه ای قابل توجه به شمار می آمد.
شخصیت کاریزماتیک وی در طول سال ها فعالیت ورزشی و آزادی خواهانه باعث شده بود، تا در ارتباط با دیگران چه در تعامل‌های عادی روزمره و چه به عنوان یک الگو و فرد الهام‌بخش، در لایه های عمیق فرهنگی-اجتماعی بر روی دیگران نیز تاثیر گذار واقع شود. این موضوع تا حدی پیش رفته بود که نه تنها فوتبال دوستان بلکه بسیاری از ورزشکاران دیگر رشته ها نیز اسطوره بی چون و چرای شان را «مارادونا» معرفی می کردند و علاقه شان را نسبت به او و اندیشه های آزدی خواهانه وی اعلام می داشتند، اندیشه هایی که در مبارزه با امپریالیسم گام بر میداشت و به یقین که بعد از او نیز این سیل خروشان و تب ضد امپریالیستی به خصوص در منطقه آمریکای لاتین فروکش نخواهد کرد و همانند رودی سرکش و خروشان تا به سر منزل مقصود ساری و جاری است.
این اسطوره فوتبال با شخصیت سرکش، مبارز و حق طلبی که داشت و با تمام محدودیت هایی که وجود داشت، بارها سوژه بسیاری از سینماگران معروف دنیا شد، به طوری که تا پیش از درگذشتش بیش از ۲۰ فیلم مستند و سینمایی کوتاه و بلند در سراسر نقاط جهان از وی ساخته شد، مستندهایی همچون: « مارادونا (۲۰۰۳)، عشق به مارادونا (۲۰۰۵)، دست خدا (۲۰۰۷)، مارادونا به روایت کوستوریتسا (۲۰۰۸)، مارادونا ۸۶ (۲۰۱۴)، من دیگو مارادونا هستم (۲۰۱۵)، مارادونا (۲۰۱۹) و…. که بسیاری از سینماگران سرشناس دنیا همچون موکاری ایوونی، مارکورییسی، امیر کوستوریتسا، سم بلیر، آصیف کاپادیا، بهرام توکلی و … دست به ساخت آن زده اند و هر کدام به نوعی سعی داشته اند تا روایت خود را از زوایای پیدا و پنهان زندگی پر فراز و نشیب این اسطوره دنیای فوتبال، با استفاده از تصاویر آرشیوی ثبت کنند؛ نگاه هایی که همواره در جهت نقد یا نفی این شخصیت برجسته ورزشی به تصویر کشیده شده است، اما هیچ کدام نتوانسته جانب اعتدال را رعایت کند و نگاهی منصف و بی طرف را به مخاطب ارائه دهد، به طوری که حتی امیرکوستوریتسا فیلمساز خوش فکر یوگسلاوی تبار نیز نتوانسته است از این موضوع مصون بماند و خود را از بند نگاه های شخصی رها کرده و به عدالت برخورد کند و در آغاز مستند «مارادونای کوستوریتسا» در سال ۲۰۰۸ فیلم را با جمله‌ای از شارل بودلر فرانوسوی آغاز می کند: «خدا تنها موجودی است که برای حکمرانی نیازی به زنده بودن ندارد» جمله ای که به گل دیگو مارادونا به انگلستان در جریان بازی جام جهانی ۱۹۸۶ مکزیک اشاره دارد، گلی که با دست توسط ماردونا زده شد و بعد ها با عنوان «دست خدا» از آن یاد شد.
پس مخاطب برای دانستن در خصوص شخصیت اسطوره ورزشی خود نیازمند نگاهی بی طرف و بی جهت است که با بررسی مستندهای ساخته شده و در دسترس، می توان به مخاطب مستعد و شیفته دانستن «مستند دیگو مارادونا» ساخته آصیف کاپادیا نویسنده و مستند ساز انگلیسی تبار را پیشنهاد کرد.
مستندی که می توان از آن به عنوان کامل ترین فیلم ساخته شده درباره «دیگو آرماندو مارادونا» یاد کرد. این مستند در سال ۱۳۹۸ توسط صنعت دوبلاژ ایران به سرپرستی عادل فردوسی پور دوبله و علاوه بر پخش از گروه هنر و تجربه، شبکه های سیمای ملی نیز بار ها اقدام به پخش آن کرده اند.
این فیلم مستند که در ۱۳۰ دقیقه و با استفاده از بیش از ۵۰۰ ساعت تصاویر آرشیوی ساخته شده است، حائز اهمیت ترین مستندی است که در خصوص این شخصیت ورزشی تا کنون ساخته و پرداخته شده است، چرا که علاوه بر تصاویر ناب ورزشی به زندگی خانوادگی و خصوصی مارادونا در طول ۵ دهه پرداخته و با صحنه هایی که زندگی مارادونا در محله های فقیر نشین ویا فیوریتو، از توابع بوینس آیرس را به تصویر می کشد توانسته تا زوایای پنهانی از زندگی این اسطوره آرژانتینی را به نمایش بگذارد.
کاپادیا در این فیلم تمرکز اصلی اش را بر روند رشد این پدیده ورزشی از محله های فقیر نشین تا اوج محبوبیت در بارسلون و ناپل منعطف کرده است. روند رو به رشدی که مارادونای فقیر، اما هدفمند را به تمام آمال و آرزوهای کودکی و نوجوانی اش رساند و فتح قله های های آزادی خواهانه اش را به تصویر کشید. به صورتی که کارگردان بریتانیایی در این فیلم بارها تصاویر دیدار فیدل کاسترو، هوگوچاوز و دیگر رهبران آزادی خواه جهان با مارادونا را به تصویر کشیده تا زوایایی از روحیات شخصی وی را به باور مخاطب بنشاند که کمتر به آن پرداخته شده است. همانگونه که پرداختن به دوران کودکی و نوجوانی وی این امکان را برای کارگردان فراهم آورده تا صحبت های «فرناندو سینیوری» مربی بدنساز مارادونا را به شکل شایسته و باور پذیر تری به مخاطب تفهیم کند، صحبت هایی که حاوی یک پیام بود و آن هم «قهرمان» شدن و «قهرمان» ماندن مارادونا در ادوار بازیگری او. کاپایا همواره در این فیلم سعی دارد تا با ایجاد تمایز بین دو فصل متفاوت از زندگی دیگو (پیش از شهرت و پسا شهرت) نظریه «قربانی شهرت» را در خصوص وی به اثبات رساند، نظریه ای که کارگردان برای اثبات آن سه گانه‌ نبوغ کودکان و شهرت را ساخت، سه گانه ای که هر یک به کودکان مشهوری می پردازد که روزگاری را در فقر مطلق به سر برده و با آغاز دوران جوانی به شهرتی غیر قابل تصور دست یافته اند اما نمی دانند که چگونه از شهرت در مسیر متعالی بهره مند شوند. با این حال کاپایا که از فرهنگ مارادونا ستیز انگلستانی برآمده است، حب و بغض ملی اش را در راستای ساخت این مستند به کار نگرفته و در ادوار مختلف مستند می توان دریافت که وی همواره سعی در تطهیر شخصیت نامنسجم، کارازماتیک و محبوب مارادونا داشته است، اما گامی از سوی حقیقت به غلو برنداشته به طوری که تصاویر ناب و دیده نشده ای را از مهمانی های شبانه و روابط جنسی نامشروع و اعتیاد و ارتباط با گروه تبهکار «کامورا»ی ایتالیایی را به نمایش می گذارد و او را در خلق و ترسیم شخصیت شگفت انگیز و زندگی فاجعه بارش مقصر نشان دهد.
این کارگردان بریتانیایی در این فیلم مستند علاوه بر بهره مندی از تصاویر آرشیوی، تصاویری نیز از دوران بازیگری مارادونا را به صورت بازسازی شده طراحی، فیلمبرداری و تدوین کرده است که بازسازی آن برای برخی غیر قابل باور است.

 

استفاده از خبر با ذکر منبع بلامانع است

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

پایگاه خبری، تحلیلی وطن آزاد