شما اینجا هستید

اجتماعی » کرونازدگی دولت

گروه اجتماعی- رعنا امیری

بسیاری از کارشناسان معتقدند از ابتدای شیوع کرونا در ایران، سیاست های دولت باید سمت تشویق بیشتر مردم و افزایش اعتماد به نفس آنها می رفت در حالی که دولت دست های خالی اش را نشان داد ومردم خود را بی پناه حس کردند.

*اولین قدم

بیستم مهر ماه امسال، چهارمین قسط وام یک میلیونی کرونا از حساب خانوارایرانی کم شود.وامی یک میلیونی که هم مجبور به گرفتنش بودند وهم دردی از دردهایشان دوا نمی کرد. اما همه شان صف های طولانی ثبت سیم کارت ها راتحمل و بالاخره موفق به دریافت همان یک میلیون خود شدند که هر چند کم بود اما توانست نوری ضعیف در دل همه مردم روشن کند. مردمی که بسیار امیدوار بودند که دولت امید  بتواند دوباره قدم های بعدی را برداشته و از وعده های خوش این چنینی اش پرده بردارد. اما دولت نه می توانست کسب وکارها را تعطیل کند نه وام های بزرگی بدهد ونه تعطیلی ها را ادامه دهد تاجایی که روزبه روز حال وروز خانوارهای دستمزد بگیر جامعه با افزایش سن کرونا، غروب تر می شد و اگر از بد روزگار به بیماری خاصی یا همین کویید ۱۹ مبتلا می شدند می توانستند از بار هزینه ای آن  به سلامت خارج  شوند؟

*دلم به دلت گرم می شود

چیز عجیب روزهای کرونایی آدمهایی اند که در فکر شمال هر روزدر جاده های شمالی سرازیر می شوند وآیا می شود این بخش بزرگ از مردم که در جاده ها تردد می کنند را بی خیال دانست؟ به نظرمی رسد مردم از هر راهی بهره می برند تا بتوانند روزهای سخت اپیدمی را فراموش کنند و سوال بعدی این است که چقدر دولت توانسته در حمایت از مردم و کسب وکارها موفق عمل کرده و کاری کند دل مردم به عملکرد دولت گرم شود؟ فرامرزتوفیقی نماینده کارگران در شورای عالی کار می گوید دولت نتوانسته موفق عمل کند وبرخلاف بسیاری از دولتمردان کشورهای دیگر، با بررسی صحیح وبه موقع ساختار فعلی و ارائه خدمات رایگان و فراهم کردن آسان و سریع آنها برای خانوارهای دستمزدبگیر و ضعیف، خانواده های ایرانی را به عملکردش دلگرم بسازد.

*روزهایی که باز نمی گردند

«آمار آذرماه امسال، ممکن است  به روزی۹۰۰نفر هم برسد.نه مردم کاری می کنند و نه دولت»؛ این بخشی از گفته های این روزهای پیام طبرسی رییس بخش عفونی بیمارستان مسیح دانشوری است که سردترین روزهای پاییز را خبر داده است. او در گفتگویی که با همشهری، داشته  گفته است:«مردم کرونا را شوخی گرفته اند.»
اما در سویی دیگر، حسن روحانی در نشست ستاد ملی مبارزه با کرونا ازکادر درمان و برخی از دستگاه‌ها تشکر کرد وگفت:«در طول هفت ماه و چند هفته‌ای که کادر درمان با این بیماری روبه‌رو هستند، زحمات زیادی کشیده‌اند که از این افراد باید قدردانی کرد. البته برخی از قسمت‌ها تلاش و مراقبت بیشتری کرده‌اند که قرار است وزارت بهداشت آنها را تشویق کند». تشویقی که هنوزانجام نشده و از سخنان رییس جمهوری به روشنی معلوم است. معلوم است که یک جای کار می لنگد. روزهای سرد و گرمی که پشت به پشت هم آمدند و فرصتی به فرصت دیگر رنگ باخت، اما آنچه این روزها بین مردم وبسیاری ازمتخصصان عجیب تر از کرونا بوده، ادامه سخنان رییس جمهوری در مقایسه اقتصاد اینروزهای ایران با اقتصاد آلمان  درنشست ستاد ملی کرونا است. دو کشوری که هیچ چیز شبیه به هم ندارند.
در این میان باز دوباره به نظر می رسد دولت هم رفتاری همانند مردم در پیش گرفته و با رویکرد عادی جلوه دادن اوضاع به جای اعلام اوضاع بحرانی، به جای سفر به شمال خود را با غول های اقتصادی دنیا مقایسه کرده در حالیکه آلمان بخش بزرگی از هزینه ها و خدمات ملتش را بصورت نامحدود تا پایان رسیدن اوضاع کرونایی، بر عهده گرفت وبارها در اعلام های عمومی خیال مردم را از حمایت بی شائبه دولت از آنها  راحت کرده است.
آری،  دولت روحانی به تنها چیزی که فکرنکرده بود همان ویروس پلید کرونا بود که حالا بدجوری نفس های مردهای دولت و مردمش را تنگ کرده است. هر روز جلسه است. این ستاد به آن کارگروه تا راهی برای برون رفت از دشواری های ماه های پایانی عملکردش بیابد وحال که دولت ازسرناچار، تسلیم اعلام تعطیلی های هفتگی پایتخت شده، بازسوال اینجاست که چرا وقتی یک سیاستی دنبال می شود سیاست های تکمیلی آن به سرعت اجرایی نمی شوند. تعطیلی  یک سویه تهرانی ها به خودی خود می تواند، چه بار کاهشی دررروند کرونا داشته باشد مردمی که از یک جا رها و به جای دیگری ساکن می شوند به مناطقی که درمقایسه باپایتخت از امکانات وتجهیزات بسیار کمتری برخوردار است که ظاهر قضیه نشاندهنده این است که مسافران  جاهای خوش آب و هوای کشور را برای کرونا گرفتن بعید می دانند و اگرهم احتمالش را بدهند برایشان مهم نیست.

*سیاست های نصفه نیمه

نبض پایتخت بدجوری تند تند می زند. تند مثل علی قاسمپور که هر روز باید با ساکی که غذای نیمروزش است در خیابان انقلاب به سمت محل کارش برود. برود پشت مانیتور سیاه رنگی بنشیند و مواظب باشد که همکارش بیمار نباشد.او می ترسد.حق دارد. دوستش چند روزی است فوت کرده و او دل و دماغی برای کار کردن ندارد. با او که حرف می زدم پشت سیم های پیچ پیچی تلفن، آهی کشید و فهمیدم خیلی غمگین است. مجبور است به سرکار بیاید و اگر مجبور نبود حتما سال ها در خانه خودش را قرنطینه می کرد. گوشی راکه قطع کردم یاد حرفهای پیام طبرسی افتادم که مردم باید خودشان برای خودشان کاری بکنند وگرنه آمارهای زیادی در راه است وروزهای سردتر از پاییز.  ساعت هشت و نیم شب است و خبرنگاری در خیابان، میکروفنش را تا کنار شیشه آورده وروبه راننده می گوید:« واقعا نمی دانید که کرونا خطر دارد اصلا به کادر درمان فکر می کنید؟»

استفاده از خبر با ذکر منبع بلامانع است

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

پایگاه خبری، تحلیلی وطن آزاد